لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
قطع کردن، کم کردن، بریدن، زدن، چیدن، گذاشتن، تقلیل دادن، دونیم کردن، برش دادن، پاره کردن، گسیختن، گسستن، تراش دادن، نشناختن، میان برکردن
تراش دادن، خراطی کردن
تراش دادن، سوهان زدن، با صدای سوهان گوش را ازردن
فارسی به عربی
( تراش دادن (الماس وغیره ) ) قطع
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید