ترازو زدن. [ ت َ زو زَ دَ ] ( مص مرکب ) چون روستائی در شهر وارد شود بازاریان ترازوی مس یا برنج بردارند و در قفای او روان شده آن ترازو را بهم زنند تا آوازی از آن برآید و مردم شهر مطلع شده هنگامه ریشخند گرم کنند. ( آنندراج ) :
از پی عقل ، جنون گرم ترازو زدن است
شهر دیوانه کند مردم صحرایی را.ملا سالک قزوینی ( از آنندراج ).