دیکشنری
مترجم
بپرس
ترابری کردن
معنی انگلیسی
:
bear
,
carry
,
cart
,
convey
,
haul
,
freight
,
ship
,
transport
دنبال کنید
مترادف ها
transport
(فعل)
بردن، حمل کردن، از جا در رفتن، از خود بیخود شدن، نقل و انتقال دادن، ترابری کردن
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها