ترابری کردن


معنی انگلیسی:
bear, carry, cart, convey, haul, freight, ship, transport

مترادف ها

transport (فعل)
بردن، حمل کردن، از جا در رفتن، از خود بیخود شدن، نقل و انتقال دادن، ترابری کردن

پیشنهاد کاربران

بپرس