تر و فرز

/taroferz/

لغت نامه دهخدا

تر و فرز. [ ت َ رُ ف ِ ] ( ترکیب عطفی ، اِ و ص مرکب ) به چابکی. به چالاکی. به تندی. بی فاصله. ( یادداشت بخط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

به چابکی ٠ به چالاکی ٠ به تندی ٠ بی فاصله ٠

واژه نامه بختیاریکا

جها

پیشنهاد کاربران

تر و فرز: [ اصطلاح در تداول عامه ]به چابکی. به چالاکی. به تندی. بی فاصله.
( ( چند پر اسفناج اضافه کرد به سبزی ها. تر وفرز سبزی را لای روزنامه پیچید وبا نخ نایلون بست . ) )
( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 43. ) )

بپرس