چون بتذکیر و بنسیان قادرند
بر همه دلهای خلقان قادرند.
مولوی.
|| پند دادن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( آنندراج ). پند کردن و نصیحت دادن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). موعظت. ارشاد گمراهان : فذکر فما انت بنعمة ربک بکاهن و لا مجنون. ( قرآن 52 / 29 ). فذکر انما انت مذکر. ( قرآن 88 / 21 ). سالها آنجا بماند در نیکوداشتی هرچه نیکوتر که مرد یگانه روزگار بود در علم و تذکیر. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 606 ).نوح نهصد سال در راه سوی
بود هر روزیش تذکیر نوی.
مولوی.
شیر و آهو جمع گردد آن زمان سوی تذکیرش مغفل این از آن.
مولوی.
گفت زآن فصلی حذیفه با حسن تا بدان شد وعظ و تذکیرش حسن.
مولوی.
|| حروف را مذکر کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). مذکر گردانیدن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). به نری منسوب کردن. خلاف تأنیث. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). ضد تأنیث. ( اقرب الموارد ). مذکر گردانیدن کلمه. ( المنجد ). || پولاد نهادن بر سر تیر و جز آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ).