تذر

لغت نامه دهخدا

تذر. [ ت َ ذَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سنخواست ، در بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در 50هزارگزی باختر اسفراین و بر سر راه مالروعمومی میان آباد به جاجرم قرار دارد. جلگه ای معتدل است و 83 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مال داری است.راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان سنخواست در بخش اسفراین شهرستان بجنورد که در ۵٠ هزار گزی باختر اسفراین و بر سر راه مال رو عمومی میان آباد به جاجرم قرار دارد . جلگه معتدل است و ۸۳ تن سکنه دارد . آب آن از رودخانه و قنات و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت و مال داری است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مَا تَذَرُ: رها نمی کند - از قلم نمی اندازد - وا نمی گذارد
معنی لَا تَذَرُ: رها نمی کند - از قلم نمی اندازد
معنی لَا تَذَرْ: رها نکن - باقی نگذار
ریشه کلمه:
وذر (۴۶ بار)

ترک کردن. راغب انداختن از روی بی اعتنایی گفته است ولی آن درهمه جا صادق نیست.ناگفته نماند: اعراب ماضی ومصدر و اسم فاعل آن را از بین برده‏اند و در ماضی ومصدر و فاعل آن تَرَکَ، تَرْک و تارِک بکار می‏برند. . نوح گفت خدایا احدی از کفار را در روی زمین زنده نگذار . گناه آشکار و باطن را ترک کنید. . آنچه درو کردید در سنبلش بگذارید.

پیشنهاد کاربران

بپرس