تذاکر

/tazAkor/

لغت نامه دهخدا

تذاکر. [ ت َ ک ُ ] ( ع مص ) بهم یاد گرفتن. ( زوزنی ). بهم یاد کردن. ( آنندراج ). بیاد یکدیگر آوردن. ( ناظم الاطباء ). یاد آوردن چیزی. ( المنجد ). || تفاوض در امری. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

جمع تذکره
بهم یاد گرفتن . بهم یاد کردن . بیاد یکدیگر آوردن . یاد آوردن چیزی . یا تفاوض در امری .

فرهنگ عمید

= تذکره

پیشنهاد کاربران

بپرس