تذاوق. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) همدیگر فراگرفتن نیزه ها را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تناول نیزه ها. ( المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || چشیدن چیزی. ( المنجد ). چشیدن متاع را. ( اقرب الموارد ).