تدویه
لغت نامه دهخدا
تدویة. [ ت َدْ ی َ ] ( ع مص ) ( از «دوو» ) در بیابان درآمدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || بسوی بیابان رفتن و اقامت نمودن در آن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). || بیابانی گفتن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
تدویه. [ ت َدْ ] ( ع مص ) شتر را بسوی بچه خواندن بلفظ داه ِ، بالکسر یا به تسکین یا بلفظ دُه ْدُه ْ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید