تدویر


مترادف تدویر: گرد کردن، مدور ساختن، دور دادن

لغت نامه دهخدا

تدویر. [ ت َدْ ] ( ع مص ) گرد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). گرد و مدور گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). گرد گردانیدن چیزی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || گردانیدن چیزی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). دور گردانیدن چیزی را و طواف دادن آنرا. ( از ناظم الاطباء ). || ( اصطلاح ادب ) پارسی گردانیدن بود و شعرا، مدور بیتی را گویند که از هر طرف که آغاز کنی بتوان خواندن و این بازی کودکان بود، مثالش اینست که نموده شد: ( از حدائق السحر فی دقایق الشعر ). || ( اِ ) مأخوذ از تازی ، گردی و دور. ( ناظم الاطباء ) : تدویر آن از مقوس فلک حکایت می کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 421 ). || انقلاب و گردش ، و به اصطلاح هیئت ، فلک کوچکی که در میان فلک بزرگتر واقع باشد. ( ناظم الاطباء ). به اصطلاح علم هیئت فلک کوچک که میان فلک دیگر باشد: بدانکه هر فلکی از افلاک هفتگانه مرکب است از چند افلاک یعنی از چند اجزای مدور و همه اسمای اجزا این است : ممثل و مائل و جوزهر و مدیر و خارج المرکز و حامل و تدویر. پس در حامل وخارج المرکز تفاوت همین است که در فلک شمس خارج المرکز نامند و در افلاک دیگر حامل گویند و ممثل و مائل و مدیر هر سه بر یک شکل باشند یعنی هر یکی از این هر سه بعد مرکوز شدن حامل آنچه باقی ماند بدو متمم مختلف الثخن تمامیت میگیرد و یکی حاوی بحامل و دیگر محوی حامل و رقت حاوی و غلظ محوی بجانب اوج و بسوی حضیض همچنین برخلاف یکدیگر. بدان که فلک قمر مرکب است از چهار اجزا، یکی مائل دوم حامل سوم تدویر چهارم جوزهر که محیط هر سه اجزای مذکوره اوست و فلک عطارد مرکب از چهار فلک یکی ممثل دوم مدیر سوم حامل چهارم تدویر و فلک شمس مرکب از دو فلک یکی ممثل دوم خارج المرکز وتدویر ندارد و شمس در ثخن خارج المرکز خود بجای تدویر مرکوز است و فلک زهره و مریخ و مشتری و زحل هر یکی از اینها مرکب است از سه فلک یکی ممثل دوم حامل سوم تدویر و سوای شمس هر یکی از سیاره در کناره تدویر خویش مرکوز است و تدویر در ثخن حامل خود در اینجا شکل فلک قمر نوشته میشود که از آن سوای فلک عطارد شکل پنج فلک دیگر بقیاس آورد چون از جوزهر قطع نظر کنند صورت فلک زهره و مریخ و مشتری و زحل مشخص می شود و چون جوزهر و تدویر هر دو را از نظر اندازند شکل فلک شمس ظاهر میگردد. ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ). رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون ذیل تدویر و فلک شود : بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

دوردادن، مدورکردن، گرددرست کردن
۱-( مصدر ) گرد کردن گرد ساختن دایره درست کردن .۲- دور دادن . ۳- ( اسم ) گردی . جمع : تدویرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) گرد کردن ، درست کردن .

فرهنگ عمید

۱. دور دادن، مدور کردن، گرد کردن.
۲. (ادبی ) = مدور

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] تدویر (ابهام زدایی). تدویر ممکن است است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • تدویر (علوم قرآنی)، قرائت قرآن با سرعتی میان تحدیر و تحقیق• تدویر (فقه)، به معنی گردکردن
...

[ویکی فقه] تدویر (علم بدیع). تدویر در دانش بدیع آن است که شاعر، مصراع یا بیتی ساخته باشد که بتوان اجزای آن در دایره ای نوشت، به گونه ای که اگر به دلخواه از هر جزء آن شروع به خواندن کنیم، معنی و کلام آن تغیر نمی کند.
تَدْویر، در لغت به معنی گرد کردن، و در اصطلاح دانش بدیع، آن است که شاعر بیتی بگوید که چون آن را در دایره بنویسند، از هر طرف که شروع کنند و بخوانند مصراعی دارای معنی پدید آید. چنین شعری را مدوّر،
رادویانی، محمد، ترجمان البلاغه، ج۱، ص۱۱۳-۱۱۴، به کوشش احمد آتش، تهران، ۱۳۶۲ش.
از سدۀ ۹ق که توجه به جنبه های تفننی در شعر مانند پرداختن به ماده تاریخ و لغز و معما بیش تر شد و کار به بازی با کلمات
صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج۵، ص۵۷۱، تهران، ۱۳۶۸ش.
در منابع بلاغی عربی بحث دربارۀ تدویر چندان دیرین نمی نماید. در چند کتاب و فرهنگ بلاغی متأخر و معاصر عربی تعاریف و نمونه های به دست داده شده حاکی از آن است که مفهوم تدویر در زبان و ادب عربی با تدویر در شعر فارسی کاملاً فرق دارد. در نظر بلغای عرب و در عروض عربی تدویر عبارت است از آوردن بخشی از یک کلمه در آخر مصراع اول یک بیت (= شطر) و بخش دیگر آن در ابتدای مصراع دوم همان بیت مثل کلمـۀ «الشعـب» در بیت: لاتخونوا الشعب فـاالشع / ـب عـزیـزٌ ذوانتقام.
یعقوب، امیل بدیع، المعجم المفصل، ج۱، ص۱۷۳-۱۷۴، بیروت، ۱۹۹۱م.
...

[ویکی فقه] تدویر (علوم قرآنی). تدویر، قرائت قرآن با سرعتی میان تحدیر و تحقیق است.
«تدویر» از گونه های قرائت قرآن و قرائتی است نه به صورت تحقیق و نه به صورت تحدیر؛ یعنی نه به سرعت «حدر» و نه به کندی «تحقیق».
شیوه بیشتر پیشوایان قرائت
بیشتر پیشوایان قرائت و قائلان به توسط مدها، مثل ابن عامر و کسایی، این شیوه را اختیار کرده اند.
عناوین مرتبط
...

[ویکی فقه] تدویر (فقه). تدویر به معنی گردکردن آمده است.
از آن به مناسبت در باب طهارت یاد شده است.گردکردن ریش و نگین انگشتر مستحب است.

دانشنامه آزاد فارسی

تَدویر
(در لغت به معنی گِرد کردن) در اصطلاح بدیع، شعری که چند جزء داشته باشد و بتوان خواندن آن را از هر جزء آغاز کرد. کلامی را که تدویر در آن به کار رفته مُدَوَّر گویند. مدوّر بر دو نوع است: ۱. مُدَوَّر مُتّفق الاَرکان، که همۀ اجزای آن بر یک وزن استوارند و آغاز کردن از هر جزئی باعث تغییر وزن نمی شود: ای بی وفا ـ رحمی بکن ـ بهر خدا ـ بر عاشقان ۲. مُدَوَّر مُختلف الارکان، که مجموعۀ اجزای آن بر چند وزن استوار است و آغازکردن از هر جزئی سبب تغییر وزن می شود: یار ـ زمن ـ دل ربود ـ باز ـ ز من ـ رخ نهفت..

پیشنهاد کاربران

بپرس