تدمین

لغت نامه دهخدا

تدمین. [ ت َ ] ( ع مص ) سرگین در زمین زدن. ( تاج المصادر بیهقی ). سرگین ناک گردانیدن ماشیه مکان را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). و کذا دمن القوم الدار و دمن الشاء الماء. ( منتهی الارب )( ناظم الاطباء ). || دستوری دادن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || لازم گرفتن در خانه کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

فرهنگ فارسی

سرگین در زمین زدن سرگین ناک گردانیدن ماشیه مکان را و کذاد من القوم الدار و دمن الشائ المائ یا دستوری دادن کسی را یا لازم گرفتن در خانه کسی را .

پیشنهاد کاربران

بپرس