( تدلیة ) تدلیة. [ ت َ ی َ ] ( ع مص ) کسی را در کاری افکندن به حیلتی. ( تاج المصادر بیهقی ). کسی را بحیلت در کاری افکندن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). انداختن یا نزدیک کردن کسی را بغرور. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) : فدلیهما بغرور. ( قرآن 22/7 )؛ یعنی نزدیک ساخت آنان را بنافرمانی ، یانزدیک ساخت آنان را از بهشت بزمین یا جرأت داد آنان را بر خوردن. از دل ، و دالّة، یعنی جرأت. ( از منتهی الارب ). || چیزی بجای فروگذاشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ).
تدلیه. [ ت َ ] ( ع مص ) ربودن عشق دل کسی را. ( از منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ) در حیرت و دل ربودگی افکندن عشق کسی را. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( متن اللغه ) :
اسفی علی اسفی الّذی دلهتنی
عن علمه فیه علی خفاء.متنبی ( از اقرب الموارد ).
|| در حیرت افتادن زن بسبب از دست دادن فرزند. ( از متن اللغه ) .