تدلیص. [ ت َ ] ( ع مص ) نرم و تابان گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تملیس و تفریق چیزی. ( اقرب الموارد ). تملیس چیزی. ( المنجد ): دلص السیل الحجر؛ اذا ملسه ، کقوله صفاً دلصته السیل اخلق. ( اقرب الموارد ). || نرم گردانیدن زره. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). نرم و تابان گردانیدن زره. ( متن اللغه ). درفشان گردانیدن زره. ( زوزنی ). درخشان و مذهب ساختن زره. ( از متن اللغه ). || برکندن موی پیشانی. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || گاییدن بیرون کُس. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گاییدن بیرون کُس و درمالی کردن. ( ناظم الاطباء ).