تدلس

لغت نامه دهخدا

تدلس. [ ت َدَل ْ ل ُ ] ( ع مص ) پوشیده داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تکتم. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).اختفاء. ( المنجد ). || اندک اندک گرفتن طعام. || لیسیدن شتران بزبان ، اندک چیز را درچراگاه. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || در تاریکی فرودآمدن قوم. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).

پیشنهاد کاربران

بپرس