تدقیق

/tadqiq/

مترادف تدقیق: امعان، باریک اندیشی، باریک بینی، باریک نگری، توجه، دقت، ژرف نگری، غوررسی، کاوش، کنجکاوی، ژرف بینی، باریک بینی کردن، دقت کردن، ژرف نگریستن

معنی انگلیسی:
scrutinizing

لغت نامه دهخدا

تدقیق. [ ت َ ] ( ع مص )نیک بکوفتن. ( زوزنی ). نیک کوفتن. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). نیکو بکوفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || باریک کردن. ( زوزنی ) ( دهار ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). باریک گردانیدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). دقیق گردانیدن چیزی را. ( از المنجد ) ( از اقرب الموارد ). || تدقیق در چیزی ؛ بکار بردن دقت در آن. ( از اقرب الموارد ). تدقیق در حساب و غیره ؛ دقت نظر در آن بکاربردن. ( از المنجد ). باریکی و دقت و غوررسی کردن. ( ناظم الاطباء ). اثبات المسئلة بدلیل دق طریقه لناظریه.( تعریفات جرجانی ). اثبات دلیل باشد بوسیله دلیل ، چنانکه تحقیق اثبات موضوع باشد بوسیله دلیل ، چنانکه صادق حلوانی در حاشیه بدیعالمیزان ذکر کرده. || نرم کردن آرد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || و مدقق در اصطلاح صوفیان ، کاملیست که حقایق اشیاء کماینبغی بر او ظاهر گشته باشد. و این معنی کسی را میسر است که از حجت و برهان گذشته و بمرتبه ٔکشف الهی رسیده باشد و بعین العیان مشاهده نموده که حقیقت همه اشیاء حق است و بغیر از وجود واحد مطلق موجود دیگر نیست. و موجود به اشیاء دیگر مجرد اضافت بیش نه ، کذا فی لطایف اللغات. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).

فرهنگ فارسی

دقت کردن، باریک بینی کردن، باریک بینی
۱-( مصدر ) باریک اندیشیدن دقت کردن . ۲- ( اسم ) باریک اندیشی باریک بینی غور رسی . جمع : تدقیقات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص ل . ) دقت کردن ، دقیق شدن در کاری .

فرهنگ عمید

۱. دقت کردن، باریک بینی کردن.
۲. غوررسی، باریک بینی.

پیشنهاد کاربران

باریک شدن . دقت. دقة. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) . دقیق. به چیزی توجه تام کردن و در کاری دقیق شدن : در هر کاری باید شخص باریک بشود. این معنی مجاز است. ( از فرهنگ نظام ) :
بفکر معنی نازک چو مو شدم باریک
چه غم ز موی شکافان خورده بین دارم.
صائب.
تدقیق
نظرکردم
. . . . . . . . . . آیینه
��������
. ��. . . . . . . . . . . �������������� ندیدم خویش. . !
��
�����������������������
�� باصراحت
. . . . . . . . . . �� خویشتن. . .
...
[مشاهده متن کامل]

��. . . . . . . . . . . . . . . ������������ ندیدم آینه. . .
________________
پ. ن
وقتی شیشه ایننه راببینیم. خودرانمی بینیم
هردوباهم ممکن نیست
سایت شعرنو سیدیحیی

اِمعان نَظَر؛ تدقیق، تعمق، توجه، دقت، ژرفنگری، غور. || ( لغت نامۀ دهخدا ) نگاه با زیرکی و فراست و غوررسی و عاقبت اندیشی. نیکو نگریستن و دوراندیشی و تحقیق و دقت نظر در مطلبی؛ مثال: زاین همی گوید نگارنده
...
[مشاهده متن کامل]
ٔ فکر/ که بکن ای بنده امعان نظر ( مولوی ) . امعان نظر در ترتیب کتاب و تهذیب ابواب ایجاز سخن را مصلحت دیدم ( گلستان، مقدمه ) .

هو
سخت کردن، باریک کردن، باریک اندیشیدن و دقت کردن، امعان نظر.

بپرس