تدریس یا آموختن به آن بخش از پویندگی ( فعالیت ) های آموزشی که با حضور
آموزگار در کلاس درس رخ می دهد نام نهاده می شود. تدریس بخشی از روند
آموزش و پرورش است که یک رشته کردارهای به سامان و از پیش برنامه ریزی شده را در برمی گیرد و هدفش پیدایش شرایط دلخواه
یادگیری از سوی آموزگار است.
به آن بخش از کردارهای آموزشی که از سوی رسانه ها و بدون حضور و تعامل آموزگار با فراگیران رخ می دهد، تدریس گفته نمی شود و آموزش و پرورش معنایی بسیار گسترده تر از تدریس دارد.
چهار ویژگی خاص در شناخت ( تعریف ) تدریس هست که به گونه زیر است:
• هستی گفت و شنود میان آموزگار و فراگیران
• کردار بر پایه اهداف پیدا و از پیش برنامه ریزی شده
• طراحی آراسته با پرداختن به جایگاه و توانایی ها
• پیدایش فرصت و ساده سازی برای یادگیری
واژه تدریس اگرچه آشنا و آشکار می نماید اما بیشتر
معلمان و مجریان برنامه های آموزشی به ندرت با چیستی و چگونگی درست تدریس آشنایی دارند. برداشت های گوناگون آموزگاران از از مفهوم تدریس، می تواند در نگرش آنان نسبت به دانش آموزان و شیوه کار کردن با آنان و به طور کلی فرایند آموزش و پرورش، بسیار اثرگذار - چه مثبت و چه منفی - باشد.
برداشت چندگانه یا نابجا از یافته های تدریس می تواند ریشه های گوناگونی داشته باشد مانند سستی و ناتوانی در دانش پایه، اختلاف در ترجمه و برداشت نادرست آموزگاران از دیدگاه های پرورشی.
برخی از مفاهیم تدریس:
• بیان رو در رو یافته های علمی از سوی آموزگار به فراگیران
• همورزی یا تعامل میان آموزگار و
دانش آموز و محتوا در کلاس درس
• فراهم آوردن موقعیت و اوضاعی که یادگیری را برای شاگردان آسان کند.
اسمیت ( ۱۳۴۰ ) از پنج نوع شناخت تدریس یاد کرده است که به این گونه اند: توصیفی، موفقیتی، خودخواسته، هنجاری، دانشی.
لاگرانژ، ریاضی دان نامی بر این باور بود که هیچ ریاضی دانی اکتشافات شخصی خود را درک نکرده است، مگر این هنگام که این مطالب آن قدر در نظر او واضح و روشن شوند که چون از خانه به کوچه برود بتواند آن ها را برای اولین فردی که بر سر راه خود می بیند به سهولت شرح دهد. [ ۱]
در دهه های گذشته روش ها و الگوهای جدیدی برای تدریس پدید آمده است که کارایی و بازده بسیار بیشتری از روش های سنتی تدریس دارد و در پرورش اندیشیدن و روحیهٔ دانش آموز ردپای بسیار خوبی بر جای می گذارد. برخی از این روش های نوین عبارتند از: