تدریج گرایی تباری ( انگلیسی: Phyletic gradualism ) مدلی از فرگشت است که این نظریه را مطرح می کند که فرگشت بیشتر گونه ها کند، یکنواخت و تدریجی است. [ ۱] هنگامی که فرگشت در این حالت رخ می دهد، معمولاً با تبدیل مداوم یک گونه کامل به گونه جدید ( از طریق فرآیندی به نام آناژنز ) است. در این دیدگاه، هیچ خط مشخصی از مرزبندی بین گونه های نیاکان و گونه های فرزندان وجود ندارد، مگر اینکه شاخه زایی رخ دهد. این نظریه با تعادل نقطه ای در تضاد است.
واژهٔ phyletic از واژهٔ یونانی φυλετικός phūletikos گرفته شده است که معنای تبار را می رساند. [ ۲] تدریج گرایی تباری با نظریه تعادل نقطه ای در تضاد است، که پیشنهاد می کند بیشترین فرگشت در دوره های نادری از فرگشت سریع، زمانی که یک گونه واحد به دو گونه جداگانه تقسیم می شود، و به دنبال آن یک دوره طولانی ایستایی یا عدم تغییر، جدا می شود. هر دوی این مدل ها با فرگشت سریع متغیر ( "آهنگ تغییر" ) در تضاد هستند، که معتقد است گونه های مختلف با آهنگ حرکتی متفاوت فرگشت می یابند، و دلیلی وجود ندارد که یک نرخ تغییر را بر دیگری تأکید کنیم. [ ۳] [ ۴]
ریچارد داوکینز زیست شناس فرگشتی استدلال می کند که تدریج گرایی با نرخ پایدار در ادبیات حرفه ای وجود ندارد؛ بنابراین، این اصطلاح تنها به عنوان حالتی برای طرفداران تعادل نقطه گذاری عمل می کند. داوکینز در کتاب ساعت ساز نابینا خود دید که خود چارلز داروین، آن طور که نایلز الدرج و استیون جی گولد پیشنهاد کرده اند، یک تدریج گرای ثابت نبوده است. داروین در نخستین ویرایش کتاب «دربارهٔ خاستگاه گونه ها» بیان کرد که «گونه های سرده ها و رده های مختلف با آهنگی یکسان یا با یک درجه تغییر نکرده اند. در کهن ترین بسترهای ترشیتری، ممکن است چند صدف زنده در میان انبوهی از شکل های منقرض شده یافت شود. لینگولا سیلورین تفاوت کمی با گونه های زنده این سرده دارد. »[ ۵]
لینگولا یکی از معدود بازویودهایی است که امروزه زنده مانده اند، اما از سنگواره های با قدمت بیش از ۵۰۰ میلیون سال نیز شناخته شده است. داروین در ویرایش پنجم از کتاب خاستگاه گونه ها نوشت که: «دوره هایی که در طی آن گونه ها دستخوش دگرگونی شده اند، اگرچه به اندازه سال ها اندازه گیری می شوند، احتمالاً در مقایسه با دوره هایی که در آن ها همان شکل را حفظ می کنند، کوتاه بوده است». [ ۶]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفواژهٔ phyletic از واژهٔ یونانی φυλετικός phūletikos گرفته شده است که معنای تبار را می رساند. [ ۲] تدریج گرایی تباری با نظریه تعادل نقطه ای در تضاد است، که پیشنهاد می کند بیشترین فرگشت در دوره های نادری از فرگشت سریع، زمانی که یک گونه واحد به دو گونه جداگانه تقسیم می شود، و به دنبال آن یک دوره طولانی ایستایی یا عدم تغییر، جدا می شود. هر دوی این مدل ها با فرگشت سریع متغیر ( "آهنگ تغییر" ) در تضاد هستند، که معتقد است گونه های مختلف با آهنگ حرکتی متفاوت فرگشت می یابند، و دلیلی وجود ندارد که یک نرخ تغییر را بر دیگری تأکید کنیم. [ ۳] [ ۴]
ریچارد داوکینز زیست شناس فرگشتی استدلال می کند که تدریج گرایی با نرخ پایدار در ادبیات حرفه ای وجود ندارد؛ بنابراین، این اصطلاح تنها به عنوان حالتی برای طرفداران تعادل نقطه گذاری عمل می کند. داوکینز در کتاب ساعت ساز نابینا خود دید که خود چارلز داروین، آن طور که نایلز الدرج و استیون جی گولد پیشنهاد کرده اند، یک تدریج گرای ثابت نبوده است. داروین در نخستین ویرایش کتاب «دربارهٔ خاستگاه گونه ها» بیان کرد که «گونه های سرده ها و رده های مختلف با آهنگی یکسان یا با یک درجه تغییر نکرده اند. در کهن ترین بسترهای ترشیتری، ممکن است چند صدف زنده در میان انبوهی از شکل های منقرض شده یافت شود. لینگولا سیلورین تفاوت کمی با گونه های زنده این سرده دارد. »[ ۵]
لینگولا یکی از معدود بازویودهایی است که امروزه زنده مانده اند، اما از سنگواره های با قدمت بیش از ۵۰۰ میلیون سال نیز شناخته شده است. داروین در ویرایش پنجم از کتاب خاستگاه گونه ها نوشت که: «دوره هایی که در طی آن گونه ها دستخوش دگرگونی شده اند، اگرچه به اندازه سال ها اندازه گیری می شوند، احتمالاً در مقایسه با دوره هایی که در آن ها همان شکل را حفظ می کنند، کوتاه بوده است». [ ۶]
wiki: تدریج گرایی تباری