تدره
لغت نامه دهخدا
تدره. [ ت ُ رَه ْ ] ( ع اِمص ) دفعو مدافعه. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ). یقال : هو ذو تدره القوم ؛ ای الدافع عنهم. ( اقرب الموارد ). هو ذوتدره ؛ اذا کان هجاماً علی اعدائه من حیث لایشعرون. ( المنجد ). هو ذوتدرههم ؛ یعنی او راننده و دورکننده است از آنها و حمایت کننده. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید