تدرب

لغت نامه دهخدا

تدرب. [ ت َ دَرْ رُ ] ( ع مص ) خو کردن و حریص گردیدن به چیزی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). عادت کردن و مواظب شدن بر کاری. ( آنندراج ). عادت کردن به چیزی. ( المنجد ) ( اقرب الموارد ) ( از متن اللغه ): تدرب بالامر؛ ضری به و اعتاده. تهداء. ( متن اللغه ).

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) بار آمدن خو گرفتن . ۲- آموختن .

فرهنگ معین

(تَ دَ رُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - بار آمدن ، خو گرفتن . ۲ - آمیختن .

فرهنگ عمید

خو گرفتن، عادت کردن.

پیشنهاد کاربران

تلاش کردن
. . . با این همه تدرب و توسع و مهارت و غزارت. . .
کتاب جوحی

بپرس