تداوم

/tadAvom/

مترادف تداوم: استمرار، تسلسل، تمدید، مداومت، همیشگی

برابر پارسی: ماندگاری، دنباله، پیگیری

معنی انگلیسی:
continuance, continuation, continuity, duration, permanence, persistence

لغت نامه دهخدا

تداوم. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) انبوهی کردن کار بر کسی. ( تاج المصادر بیهقی ). تدائم. رجوع به تدائم شود.

تداوم. [ ت َ وُ ] ( ع مص ) گرد برگشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || تداوم مرغ در هوا؛ تحلیق آن. ( ذیل اقرب الموارد از الاساس ).

فرهنگ فارسی

گرد برگشتن یا تداوم مرغ در هوا تحلیق آن ٠

فرهنگستان زبان و ادب

{continuity} [سینما و تلویزیون] جریان روان رویدادهای فیلم؛ گذر روان از نمایی به نمای دیگر

واژه نامه بختیاریکا

پسدا

دانشنامه آزاد فارسی

تَداوم (continuity)
در سینما یعنی هماهنگی و پیوستگی نماها و فصل ها (سکانس ها) در تولید فیلم.

پیشنهاد کاربران

تداوم: همتای پارسی این واژه ی عربی، این است:
آستنیا āstanyā ( سغدی )
دنباله دار. همیشگی. استمرار
پایایی،
ماندگاری
دنباله داری
Continuity of activity : تداوم فعالیت
همیشگی
پیشرفت
از یادها نرفتن
دوام
مقاومت
مشمول
همبستگی
استمرار
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس