تدامج

لغت نامه دهخدا

تدامج. [ ت َ م ُ ] ( ع مص ) یکدیگر را یاری کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). تعاون قوم. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || تدامج قوم بر فلان ؛تألب آنان. ( اقرب الموارد ). || تدامج برچیزی ؛ اجتماع بر آن. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس