تداعک

لغت نامه دهخدا

تداعک. [ ت َ ع ُ ] ( ع مص ) سوده و خاریده شدن در کارزار. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). تمارس در جنگ. ( المنجد ). || شدت یافتن خصومت میان قوم. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس