تدارؤ. [ ت َ رُءْ ] ( ع مص ) با یکدیگر خلاف کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). همدیگر را دفع نمودن در خصومت.( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). و اِدّارأتم ، اصله تدارأتم ؛ ای اختلفتم و تدافعتم. ادغمت التاءُ فی الدال و اجتلبت الالف لیصح الابتداء بها. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).