تخکلون

لغت نامه دهخدا

تخکلون. [ ت َ ک َ ] ( اِ ) گردوی سختی که مغز آن از پوست خارج نشود. ( از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 286 ب ) :
مشو ممسک مال و سخت درون
نیاید بکار کسی تخکلون.
میر نظمی ( از شعوری ایضاً ).
و رجوع به تخکلول و تخکلوز و نخکله شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس