تخویل

لغت نامه دهخدا

تخویل. [ ت َخ ْ ] ( ع مص ) پادشاه گردانیدن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || خداوند چیزی گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ) ( از ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). دادن و ملک گردانیدن خداوند برای کسی مال را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ): خوّله ُ اللّه ُ مالاً؛ اعطاه ُ ایاه ُ متفضلاً و مَلَّکه ُ ایاه ُ. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بازی با کلمات برای یادسپاری آسان تر:
بهتر است بدانیدم، خول با تخویل هم خانواده است ( خَوًَلَ یُخَوًِلُ تَخویل )
بازی با تخویل :
قربان، آنچه به ما از خَدَم و حَشَم و خَوَل تخویل دادید ( عطا کردید، بخشیدید ) ما هم تحویل دادیم، ( شما تخویل دادید ما هم تحویل دادیم )
طبرسی گفته: تخویل به معنی اعطاء است و اصل آن تملیک عطّیه است چنان که تمویل به معنی تملیک مال است.

بپرس