تخول

لغت نامه دهخدا

تخول. [ ت َ خ َوْ وُ ] ( ع مص ) خال [ دایی ] ساختن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). چنانکه گویند تَعَمَّم َ عَمّاً. ( از اقرب الموارد ). || تعهد کردن. ( زوزنی ). تعهد کسی کردن و تیمار داشتن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تعهد کسی کردن. ( از اقرب الموارد ) ( ازالمنجد ). و منه الحدیث : کان النبی ( ص ) یتخولنا بالموعظة؛ ای یتعهدنا. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || به فراست دریافتن در کسی خیر را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس