دیکشنری
مترجم
بپرس
تخمیر کردن
معنی انگلیسی
:
ferment
,
to ferment
دنبال کنید
مترادف ها
quicken
(فعل)
جان دادن به، روح بخشیدن، زنده شدن، تسریع شدن، تخمیر کردن، زنده کردن
پیشنهاد کاربران
بسنخدن. [ ب َ س َ ن َ دَ ] ( مص ) تخمیر نمودن. || به جوشش آوردن. ( ناظم الاطباء ) .
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها