تخمط

لغت نامه دهخدا

تخمط. [ ت َ خ َم ْ م ُ ] ( ع مص ) بانگ کردن اشتر. ( تاج المصادر بیهقی ). بانگ کردن فحل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || آشوب کردن دریا. ( تاج المصادر بیهقی ). موج زدن دریا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || تکبرکردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). گردن کشی کردن. ( آنندراج ). || خشم گرفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). غضب کردن. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( آنندراج ). || تخمط دندانهای نیش بعیر؛ ظاهر شدن و بلند گردیدن آنها. اوس گوید: تخمط فینا ناب ُ آخر مقرِم. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس