دیکشنری
مترجم
بپرس
تخم لق شکستن
دنبال کنید
فرهنگ معین
(تُ مِ لَ. ش ِ کَ تَ ) (مص ل . ) فرصت دادن ، رو دادن ، خشت کج نهادن .
پیشنهاد کاربران
تخم لق شکستن: [عامیانه، کنایه ] فرصت دادن، رو دادن، کسی را به طمع انداختن.
+ عکس و لینک
بپرس
سوالت رو اینجا بپرس
همه سوال ها