تخم فشاندن. [ ت ُ ف َ / ف ِ دَ ] ( مص مرکب ) تخم افشاندن : تو ازفشاندن تخم امید، دست مدارکه در کرم نکند اشک نوبهار امساک.صائب.رجوع به تخم افشاندن شود.