تخلیق

لغت نامه دهخدا

تخلیق. [ ت َ ]( ع مص ) به خَلوق اندودن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( از زوزنی ). طلا کردن کسی را به بوی خوش و زعفران. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). معطر گردانیدن چیزی را به بوی خوش. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || تمام خلق گردانیدن. ( تاج المصادر بیهقی ). تمام خلق کردن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). تمام خلقت گردانیدن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || هموار و برابر کردن تیر را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نرم گردانیدن تیر را. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). نسو کردن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || برابر کردن چوب را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) مالیدن بوی خوش و زعفران خوشبوی ساختن .

فرهنگ معین

(تَ لِ ) [ ع . ] (مص م . ) خوشبوی ساختن .

فرهنگ عمید

بوی خوش مالیدن، خوش بو ساختن.

پیشنهاد کاربران

بپرس