تخلیف
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~. ) [ ع . ] ۱ - (مص م . ) سپس انداختن کسی را، واپس هشتن ، باز پس گذاشتن . ۲ - (اِمص . ) بازپس گذاری ، ج . تخلیفات .
فرهنگ عمید
۲. کسی یا چیزی بعد از خود باقی گذاشتن، واپس گذاشتن.
پیشنهاد کاربران
کلمه ( تخلیف ) - بطوری که در مجمع البیان گفته - به معنای تاخیر و جای ماندن از کسی است که رفته ، و اما بجای ماندن کسی در مکان ، بعد از رفتن تو تخلیف نیست ، و اشتقاق آن از ( خلف ) است که به معنای پشت سر
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
و مقابل جهت روبرو است ؛ وقتی می گویند ( فلان خلف فلانا ) معنایش این است که فلانی فلان کس را جانشین و خلیفه خود کرد، و خود او را ( مخلف ) می گویند. ( ترجمه تفسیر المیزان )