لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱-( مصدر ) خلاصه کردن خلاصه گرفتن . جمع تخلیصات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] رها کردن، آزاد ساختن، خلاص کردن.
۳. [قدیمی] خالص کردن، ویژه گردانیدن.
دانشنامه آزاد فارسی
تَخلیص (liquation)
جداسازی اجزای مخلوط های جامدات، با گرم کردن آن ها تا دمایی که در آن ترکیب هایی با نقاط ذوب پایین خالص می شوند.
جداسازی اجزای مخلوط های جامدات، با گرم کردن آن ها تا دمایی که در آن ترکیب هایی با نقاط ذوب پایین خالص می شوند.
wikijoo: تخلیص
مترادف ها
رها سازی، رهایی، تخلیص، رستگاری، ازادی
فعال سازی، کنش وری، کنشور سازی، ایجاد فعالیت، بکار واداری، تخلیص
شستشو، تخلیص، تصفیه، تطهیر، پالایش، خالص سازی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
مهندس اسماعیلزاده:
چشم دوختن:
یک ـ رشک ورزیدن، حسودی نمودن؛ بخل ورزیدن. مثال: به مال و ثروت کسی چشم دوختن.
دو ـ نگاه کردن و در انتظار ( فراوان ) بسر بردن؛ ( بی قرارانه/بی صبرانه ) انتظار کشیدن و به چیزی نگاه کردن. مثال: شب و روز به تلفنم چشم دوخته ام که چه وقت، شاذی ام زنگ میزند.
... [مشاهده متن کامل]
سه:خیره نگاه کردن ( در مورد یک چیز یا موضوع مثبت یا منفی ) : به دختر کسی چشم دوختن یعنی خیره شدن و دقیق نگاه کردن.
چهار: با اضافه نمودن حرف "امید" یعنی "چشم امید دوختن": توقع ( کمک یا پاسخ مثبت ) داشتن، انتظار کمک ( فراوان ) داشتن.
چشم دوختن:
یک ـ رشک ورزیدن، حسودی نمودن؛ بخل ورزیدن. مثال: به مال و ثروت کسی چشم دوختن.
دو ـ نگاه کردن و در انتظار ( فراوان ) بسر بردن؛ ( بی قرارانه/بی صبرانه ) انتظار کشیدن و به چیزی نگاه کردن. مثال: شب و روز به تلفنم چشم دوخته ام که چه وقت، شاذی ام زنگ میزند.
... [مشاهده متن کامل]
سه:خیره نگاه کردن ( در مورد یک چیز یا موضوع مثبت یا منفی ) : به دختر کسی چشم دوختن یعنی خیره شدن و دقیق نگاه کردن.
چهار: با اضافه نمودن حرف "امید" یعنی "چشم امید دوختن": توقع ( کمک یا پاسخ مثبت ) داشتن، انتظار کمک ( فراوان ) داشتن.