تخلق
/taxalloq/
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱- ( مصدر )خوی ورزیدن خوی گرفتن عادت کردن . ۲- خوشخو شدن خلق نیک یافتن . ۳- ( اسم ) خوی ورزی . جمع : تخلقات .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. خوی کسی را پذیرفتن.
۳. خود را به خوبی معرفی کردن.
۴. خوش خو شدن.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی تَخْلُقُ: خلق می کنی - می سازی-(کلمه خلق در اصل به معنای تقدیر و اندازه گیری است)
ریشه کلمه:
خلق (۲۶۱ بار)
ریشه کلمه:
خلق (۲۶۱ بار)
wikialkb: تَخْلُق
پیشنهاد کاربران
آشنایی خو