تخفر. [ ت َ خ َف ْ ف ُ ] ( ع مص ) شرم داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). سخت شرمگین شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || پناه خواستن از کسی. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). در زینهار کسی شدن. ( آنندراج ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بازداشتن و پناه دادن و ایمن ساختن. ( اقرب الموارد ). || بدرقه خواستن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). خواستن از کسی تا بدرقه وی گردد. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بدرقه و نگاهبان شدن کسی را و نگاه داشتن. || ( اِمص ) شرم سخت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ).