تخطیط


معنی انگلیسی:
delineation, survey

لغت نامه دهخدا

تخطیط.[ ت َ ] ( ع مص ) مخطط بافتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || اندک خوردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). اندک خوردن مرد. ( اقرب الموارد ). || خطدار کردن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). || قرار دادن خطوط و حدود برای بلاد. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).

فرهنگ فارسی

( مصدر )۱-راه راه بافتن . ۲- خط دار کردن چیزی را. جمع : تخطیطات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] (مص م . ) ۱ - راه راه بافتن . ۲ - خط دار کردن چیزی را، ج . تخطیطات .

فرهنگ عمید

۱. خط کشیدن، خط دار کردن چیزی.
۲. اندک خوردن.

پیشنهاد کاربران

بپرس