تخشیدن
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
متاسفانه مرحوم دهخدا معنای این فعل را به نادرستی ذکر کرده اند که در اصل کوشیدن و تلاش کردن است و به همین معنی در ادبیات پارسی میانه بکار رفته. برای منبع به لغت نامه ی مختصر پهلوی دی. ان ماکنزی رجوع شود A Concise Pahlavi Dictionary by D. N Mackenzie
... [مشاهده متن کامل]
دو نمونه از کاربرد این فعل در ادبیات پارسی میانه:
pad āstawānīh ī dēn abar tuxš, čē hunsandīh mahist dānāgīh ud čē wuzurgtom ummēd ī mēnōg
به ایمان به دین بکوش، چه بزرگترین خرسندی دانایی، و بزرگترین امید مینو است.
tuxšāgīh ān kē pēšag ī frārōnīh kunēd, ud kār - iz ī pāymār bawēd awināhīhā ud aranǰagīhā pad - iš tuxšēd
کوشاییِ آن که پیشۀ پرهیزگاری به جای آورَد و نیز برای کاری که به او واگذار شده باشد، با بی گناهی و بی رنجیدگی بکوشد. . .
... [مشاهده متن کامل]
دو نمونه از کاربرد این فعل در ادبیات پارسی میانه:
pad āstawānīh ī dēn abar tuxš, čē hunsandīh mahist dānāgīh ud čē wuzurgtom ummēd ī mēnōg
به ایمان به دین بکوش، چه بزرگترین خرسندی دانایی، و بزرگترین امید مینو است.
tuxšāgīh ān kē pēšag ī frārōnīh kunēd, ud kār - iz ī pāymār bawēd awināhīhā ud aranǰagīhā pad - iš tuxšēd
کوشاییِ آن که پیشۀ پرهیزگاری به جای آورَد و نیز برای کاری که به او واگذار شده باشد، با بی گناهی و بی رنجیدگی بکوشد. . .
سلام
در شهرستان انار در استان کرمان به انسان تندمزاج و بداخلاق تُخش می گویند
در شهرستان انار در استان کرمان به انسان تندمزاج و بداخلاق تُخش می گویند
به کاربر "بهروز تابش":
گرامی، آلمانی زبانها " r " را به گونه " غ" گلویی وا میخوانند نَه "ر".
گرامی، آلمانی زبانها " r " را به گونه " غ" گلویی وا میخوانند نَه "ر".
پانا فرتاش، پویه ی آلمانی را نادرست خوانده است! خوانش او در Rheinland آلمان رواگین است.
پویه ی betrachten در آلمانی بِتراختِن خوانده می شود. همچنین trachten که تراختِن خوانده می شود. در زبان آلمانی ( و انگلیسی ) واژه های کمابیش همسان پارسی بسیار اند. دختر Tochter, موش، گاو، لب، ایستادن، تَنگ، سفت، نه، شرم، گرفتن، زانو، ناخن، میخ، عطسه ( اشنوسه ) ، اِستان و. . .
... [مشاهده متن کامل]
پویه ی betrachten در آلمانی بِتراختِن خوانده می شود. همچنین trachten که تراختِن خوانده می شود. در زبان آلمانی ( و انگلیسی ) واژه های کمابیش همسان پارسی بسیار اند. دختر Tochter, موش، گاو، لب، ایستادن، تَنگ، سفت، نه، شرم، گرفتن، زانو، ناخن، میخ، عطسه ( اشنوسه ) ، اِستان و. . .
... [مشاهده متن کامل]
نکته بسیار ارزشمند:
در هنگام خواندن متنی به زبان آلمانی واژه ( betrachten ) ( واگویی:بِتِغَختِن ) نظر مرا جلب کرد؛ چراکه این کارواژه به معنای ( درنظر گرفتن، درنگریستن ) است و با تخشیدن به معنای ( توجه کردن ) هم از نظر آوایی و هم از نظر معنایی پیوند دارد. برجسته تر از آن، باید دانست ( be ) در زبان المانی پیشوند است و ( trachten ) ( تِغَختِن ) خود کارواژه ای دیگر به معنای ( کوشش کردن:to strive ) می باشد که همانگونه که پیداست یکی از معناهای تخشیدن ، ( کوشش کردن ) است؛ در فرهنگ معین نیز آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
کارواژه ( تخشیدن ) در زبان پارسی باستان و پارسی میانه بکار می رفته است ولی شوربختانه امروزه این کارواژه در گفتگوها کم رنگ شده، آنگاه در زبانی همچون آلمانی این کارواژه بسیار فراوان بکاربسته میشود؛ ولی ما این واژه را زنده می گردانیم، به کوری چشم هر چه بیگانه پرستِ دهان گشاد.
در هنگام خواندن متنی به زبان آلمانی واژه ( betrachten ) ( واگویی:بِتِغَختِن ) نظر مرا جلب کرد؛ چراکه این کارواژه به معنای ( درنظر گرفتن، درنگریستن ) است و با تخشیدن به معنای ( توجه کردن ) هم از نظر آوایی و هم از نظر معنایی پیوند دارد. برجسته تر از آن، باید دانست ( be ) در زبان المانی پیشوند است و ( trachten ) ( تِغَختِن ) خود کارواژه ای دیگر به معنای ( کوشش کردن:to strive ) می باشد که همانگونه که پیداست یکی از معناهای تخشیدن ، ( کوشش کردن ) است؛ در فرهنگ معین نیز آمده است.
... [مشاهده متن کامل]
کارواژه ( تخشیدن ) در زبان پارسی باستان و پارسی میانه بکار می رفته است ولی شوربختانه امروزه این کارواژه در گفتگوها کم رنگ شده، آنگاه در زبانی همچون آلمانی این کارواژه بسیار فراوان بکاربسته میشود؛ ولی ما این واژه را زنده می گردانیم، به کوری چشم هر چه بیگانه پرستِ دهان گشاد.
برابر پارسی ( رعایت کردن، توجه کردن ) ، تِخشیدن است. این واژه برگرفته از واژگان زبان پهلوی ( پارسی باستان ) می باشد.
رعایت، دقت و توجه: تِخشا یا تَخشا
نمونه:
1 - قانون ( فردید ) های راهنمایی و رانندگی را بِتِخشید. ( رعایت کنید. )
... [مشاهده متن کامل]
2 - در این نگاره به ریزه کاری ها تِخشیده شده است. ( توجه شده است. )
رعایت، دقت و توجه: تِخشا یا تَخشا
نمونه:
1 - قانون ( فردید ) های راهنمایی و رانندگی را بِتِخشید. ( رعایت کنید. )
... [مشاهده متن کامل]
2 - در این نگاره به ریزه کاری ها تِخشیده شده است. ( توجه شده است. )