تخسیر

لغت نامه دهخدا

تخسیر. [ ت َ ] ( ع مص ) هلاک کردن. ( زوزنی ) ( غیاث اللغات ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( آنندراج ): خسره ُ سوءُ عمله ِ؛ ای اهلکه ُ. ( اقرب الموارد ). || زیانکار گردانیدن. ( زوزنی ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( از اقرب الموارد ). || به زیان نسبت دادن کسی را. ( اقرب الموارد ). || ضرر و زیان :... فماتزیدوننی غیر تخسیر. ( قرآن 63/11 ).
در عطای ما نه تخسیر و نه کم
نه پشیمانی نه حسرت نه ندم.
مولوی.
|| کمی. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) :
تو مبین تخسیر روزی و معاش
تو مبین این قحط و خوف و ارتعاش.
مولوی.

فرهنگ فارسی

۱- ( مصدر ) هلاک کردن نابود گردانیدن . ۲- ( اسم ) کمی . جمع : تخسیرات .

فرهنگ معین

(تَ ) [ ع . ] ۱ - (مص ل . ) هلاک کردن ، نابود گردانیدن . ۲ - به زیان انداختن . ۳ - (اِمص . ) کمی .

فرهنگ عمید

۱. به زیان انداختن.
۲. گمراه ساختن.
۳. هلاک کردن.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی تَخْسِیرٍ: زیانکاری(کلمه خسر یا خسران به معنی از دست دادن سرمایه است ، یا همهاش و یا بعضی از آن)
ریشه کلمه:
خسر (۶۵ بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس