تخریش. [ ت َ ] ( ع مص ) برآمدن سر خوشه زراعت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || خراشیدن چیزی را. || بسوی خود کشیدن شاخه درخت را با عصای سرکج. ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ).