تخرط. [ ت َ خ َرْ رُ ] ( ع مص ) به دُمْغَزه گرفتن روغن از روغن دان. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تَخَرَّطَ الطائرُ، از باب تفعل ؛ یعنی گرفت پرنده روغن را از روغن دان به بزدم خود. ( شرح قاموس ). تخرط الطائرُ تخرطاً؛ اذا اخذ الدهن من مدهنه بزمکاه ، کذا نص الصاغانی و الذی فی اللسان : اخذ الدهن من زمکاه. ( تاج العروس ج 5 ص 128 ).