تخرب. [ ت َ خ َرْ رُ ] ( ع مص ) خوردن کرم چوبخوار، درخت را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). سوراخ کردن کرم ، درخت را. ( المنجد ).