تخذ

لغت نامه دهخدا

تخذ. [ ت َ ] ( ع مص ) فراگرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). گرفتن. ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ): لو شِئت ُ لتخِذْت ُ علیه اجراً . و این مبنی برآنست که تاء در اتخاذ اصلی باشد. ( اقرب الموارد ).

پیشنهاد کاربران

بپرس