تخدد. [ ت َ خ َدْ دُ ] ( ع مص ) تخدد لحم ؛ تخدیدآن. ( منتهی الارب ). لاغر شدن و کم گردیدن گوشت کسی. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). انجوغ گرفتن و لاغرشدن. ( منتهی الارب ). در هم کشیده شدن و لاغر شدن اندام. ( آنندراج ). درکشیدگی و ترنجیدگی گوشت. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). متشنج شدن و لاغر شدن. ( ناظم الاطباء ). || فروهشته شدن گوشت کسی از لاغری. || پراکنده شدن قوم. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ).