تخجیل. [ ت َ ] ( ع مص ) خجل کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). خجل کردن کسی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). شرمنده ساختن کسی را. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) : در شریعت مروت و طریقت فتوت تخجیل را که ازین تعجیل رفت دافعی نخواهد بود. ( سندبادنامه ص 153 ).
بشرم آوردن ؛ خجلت زده کردن. شرمسارساختن. شرمنده کردن :ز پای و رکیبش همی مهر منبجنبد بشرم آورد چهر من. فردوسی.+ عکس و لینک