تخته کلاه کردن

لغت نامه دهخدا

تخته کلاه کردن.[ ت َ ت َ / ت ِ ک ُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) چون کسی را خواهند که تمسخر کنند مشتی از عبیر بر روی حضار مجلس ریزند تا چون نوبت او رسد انگشت سیاهی بر رویش کشند یا قدری از دوده بر رویش مالند تا مردم او را به آن حالت دیده بخندند و گویند تخته کلاهش کردند. ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

چون کسی را خواهند که تمسخر کنند از عبیر بر روی حضار مجلس ریزند تا چون نوبت او رسد انگشت سیاهی بر رویش کشند یا قدری از دوده بر رویش مالند تا مردم او را بان حالت دیده بخندند و گویند تخته کلاهش کردند .

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

بپرس