تخته پاره. [ ت َ ت َ / ت ِ رَ / رِ ] ( اِ مرکب )تخته های جداشده از کشتی شکسته و جز آن : صحبت غنیمت است بهم چون رسیده ایم تا کی دگر بهم رسد این تخته پاره ها.
صائب.
شکستگان ز حوادث غمی نمی دارند که تخته پاره ز طوفان نمی کند پروا.
وحید.
خردی گزین که خردی زآفت مسلم است کشتی چو بشکند چه زیان تخته پاره را.