تختر
لغت نامه دهخدا
تختر. [ ت َ خ َت ْ ت ُ ] ( ع مص ) سستی آوردن و مسترخی گردیدن و کاهل شدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). تفتر و استرخاء. ( اقرب الموارد ) ( قطر المحیط ). کسالت. ( قطر المحیط ). || تب کردن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ). || پراکنده شدن ذهن از خوردن شیر و مانند آن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( قطر المحیط ) ( از ناظم الاطباء ) : شرب اللبن حتی تختر. ( اقرب الموارد ). || سستی بدن از مرض یا جز آن. ( از اقرب الموارد ). || به رفتار کاهلان رفتن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( قطر المحیط ) ( آنندراج ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید