تختخواب

/taxtexAb/

مترادف تختخواب: بستر، تخت، رختخواب

معنی انگلیسی:
bedstead, bedstand, bed, bed (stead), [child] cot

فرهنگ فارسی

تخت خواب، تخت چوبی یافلزی که روی آن میخوابند

فرهنگ معین

( ~ِ خا ) (اِمر. ) تخت چوبی یا فلزی که روی آن می خوابند. ،~ تاشو تخت خوابی که بتوان سطح و پایة آن را روی یکدیگر جمع کرد و از آن به عنوان مبل استفاده کرد.

فرهنگ عمید

تخت چوبی یا فلزی که روی آن می خوابند.

مترادف ها

bedstead (اسم)
تختخواب، چهارچوب تختخواب

hay (اسم)
تختخواب، علف خشک، یونجه خشک، گیاه خشک کرده، حشک کردن

فارسی به عربی

غش , هیکل السریر

پیشنهاد کاربران

جایی که در آنجا می خوابن
جای خواب
bed ( بخونید بِد ) به معنی تخت خواب

بپرس