تخت ملک

لغت نامه دهخدا

تخت ملک.[ ت َ م َ ل ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نیکشهر شهرستان چابهار که در سی هزارگزی شمال باختری نیکشهر و بر کنار راه شوسه چابهار به ایران شهر واقع است و 35 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).

فرهنگ فارسی

ده کوچکی است از دهستان نیکشهر شهرستان چابهار که در سی هزار گزی شمال باختری نیکشهر و بر کنار راه شوسه چابهار به ایران شهر واقع است و ۳۵ تن سکنه دارد

پیشنهاد کاربران

تخت ملک ؛ سلطنت : چون خدای عز و جل بدان آسانی تخت ملک به ما داد اختیار آنست که عذر گناهکاران بپذیریم. ( تاریخ بیهقی ) . خویشان واولیاء حشم را سوگند دادند. . . که اگر او را قضای مرگ فرارسید تخت ملک ما را باشد. ( تاریخ بیهقی ) . || منبر. جایگاه واعظان و خطیبان :
بلبل چو مذکر شود و قمری مقری

بپرس