از محتسب نداریم مانند می کشان باک
داریم پادشاهی چون تخت گشت تریاک.
اسماعیل ( از آنندراج ).
- تخت شدن دماغ ؛ چاق شدن دماغ از نشأه و مطلق رسیدن دماغ. ( آنندراج ). تخت شدن افیون. ( مجموعه مترادفات ) : ننوشم تا شراب از عیش دوران بی نصیبم من
دماغم تخت در وقتی که شد اورنگ زیبم من.
قبول ( از آنندراج ).
چو نیست تخت دماغت سخن مگو تأثیرکه شاه بیت بلند تو باب اورنگ است.
تأثیر ( از آنندراج ).